بسم الله الرّحمن الرّحیم اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
وصیت نامه شهدای شهر پردنجان :: دفاع مقدس

دفاع مقدس

بر محمد و آل محمد صلوات

دفاع مقدس

بر محمد و آل محمد صلوات

دفاع مقدس
بایگانی

۶ مطلب با موضوع «وصیت نامه شهدای شهر پردنجان» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الر حیم
پدرومادرعزیزم میدانم که برای من زحمت کشیده اید رنج وسختی ها کشیده اید تامرابزرگ کرده اید ولی اگربدی ازدست من دیده ایدویااگریه دفعه ای ازشما نافرمانی کرده ام به بزرگواری خودتان مراببخشید وحلال کنید ونمازوروزه قضاخیلی دارم خواهش میکنم به کسی پول بدهیدتانمازوروزه قضامرابجابیاورد
برادران عزیز:
جبهه رافراموش نکنید راه شهیدان را ادامه بدهید که شهیدان شاهدند وشمانظاره میکنند وبرادران کوچکم بگوئید که سنگرمدرسه رارهانکنند
مادروخواهرانم حجابتان رارعایت کنید که حجاب شماکوبنده ترازخون ماشهیدان است درمرگ من گریه وزاری نکنید که خدای ناکرده کسی شماراببیند وخوشحال شود برای من لباس سیاه نپوشید اخرمن که نمرده ام من تازه دراخرت بدنیاامده ام وبسوی معشوق خود شتافته ام پدرجان ازمردم برای من حلالیت طلب کن ودرمرگ من خودت راناراحت نکن . والسلام
امام رایاری کنید رزمندگان رایاری کنید راه شهیدان راادامه دهید

روحش شاد و یادش گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۳۹
دفاع مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم


قسمتی از وصیت نامه شهید غلامرضا مولوی پردنجانی


ای مادر عزیز و گرامی من مرا حلال کنید با شما رفتار خوبی نداشتم به پدر ودوستانم بگوئید که مرا حلال کنند اما ای مادر جان نصیحتم به شما این است که در مرگ من زیاد گریه وزاری نکن و به یاد زینب باش که تحمل 72 شهید را کرد و قبر مرا کنار قبر تورج رحیمی دفن کنید.مادر جان هرشب جمعه بیاکنار قبر من ومرا تنها نگذار چون ارزوهادردل دارم ومادر جان شما دیگر نگران من نباشید شما مثل حضرت زینب صبر کنید و شکیبا باشید وصیت من به دوستانم واشنایانم این است که راه مراادامه دهید وجبهه ها را خالی نگذارید ودشمنان را امان ندهید وشما اگر جبهه نیائید پس که بیائید خواهران مابیایند تاجوان درجوان دروطن ما هست راامان نیائید پس پیرمردان بیایند شماباید جبهه ها خالی نکنید وامام را تنها نگذارید چون مردم کوفه امام حسین (ع)راتنهاگذاشتندوبعدا پشیمان شدند شما امام عزیز خود را تنها نگذاریدوصیت من به پدرعزیزم ومهربانم این است که بعد از من گریه نکنید و ناراحت نباشید چون که ما درراه خدا کشته شده ایم وشما هیچ ناراحت نباشید واگرشما ناراحت باشید من هم ناراحت میشوم وشمابهتر است که صبرکنیدودوستان من درامام بیشتردقیق باشید وسعی کنید عظمت اورابیابیدوخودراتسلیم اوسازیدوصداقت واخلاص خودراهمچنان حفظ کنید اگرفیض شهادت نصیبم گشت انانکه پیروخط سرخ امام خمینی نیستند وبه ولی اواعتقادندارند برمن نگریند وبرجنازه من حاضرنشونداما باشد که دماء شهیدان انان رامتحول سازدوبه رحمت الهی نزدیکشان کند0 سلام مرابه رهبرعزیزمبرسانید وبگوئید تااخرین قطره خونم سنگراسلام راترک نخواهم کرد باخداوند پیمان می بندم که درتمام عاشوراهاودرتمام کربلاها باحسین( ع)همراه باشم وسنگراوراخالی نکنم تاهنگامی که همه احکام اسلام درزیرپرچم اسلام امام زمان (عج)به اجرادراید

روحش شاد و یادش گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۳۵
دفاع مقدس

    بسم الله الرحمن الرحیم
قسمتی از زندگینامه شهید جهانبخش فدائی
یکی از چهره های با وقار ومتین بسیجی بود که ایشان به عنوان گذراندن دوران سربازی عازم جبهه شد . قبل از عملیات کربلای 5 ماوقتی شنیدیم عملیات شده وتعدادی ازبرادران بسیجی پایگاه یازهرا(س) پردنجان درجبهه شرکت کرده اند مارفتیم طبق معمول همیشگی که بعد از عملیات با یک سری از بچه های باسابقه تهیه ببینیم چه تعداد از بچه های  مجروح و چه تعداد شهید شده اند که خانواده های را آماده کنیم .وقتی رسیدم شوشتر مقر تیپ مقدس قمربنی هاشم مواجهه شدیم برادرمان جهانبخش با چهری مظلوم و غم زده بود ونگران پرسیدیم جهانبخش چی شده ؟ نگرانی ؟ نگرانی از این که تعدادی از برادران شهید شده اند ؟ گفت نگرانم از این که چرا توفیق برای من حامل نشد که در این عملیات شرکت کنم ما سوار بر ماشینی شدیم و به اتفاق برادر شهید جهانبخش فدایی راهی آبادان شدیم انجا وقتی رسیدم در هر سمت این برادر شهید مواجه شدیم با نگرانی ایشان گفتیم ؟ خدا بزرگ است شما اگر تقدیری باشد انشاالله درعملیات شرکت می کنید.

خاطراتی از برادر شهید جهانبخش فدایی
این برادر وقتی که در پایگاه یازهرا بودند وظاهر شدند باید ایشان را وادار به حرف زدن می کردی آنقدروزین وباوقار بود که بیجا هیچ موقه حرف نمیزد این برادر از نظرمتانت وسنگینی آنقدرباوقاربود که الگوی برادران بسیجی بود.

خداوند انشاالله همه شهداراباشهدای صدراسلام محشورکند.انشا الله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۲۹
دفاع مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم


شهید تورج رحیمی ازاولین بچه های فعال وبسیجیان پایگاه یازهرا( سلام الله علیه )پردنجان بود که به اتفاق یک دوتا ازبچه هادرعملیات، درخط پدافندی جزیره مجنون ایشان اولین اعزامشان بود که به اتفاق یکسری ازبچه های فرهنگی ازجمله رئیس آموزش وپرورش ،برادرعزیز عنایت الله محمدی عازم جبهه بودند که بعدازآن ایشان به شهادت رسید .


آقا ی محمدی خاطراتی ازایشان تعریف کردند :


شهیدرحیمی یک شب قبل ازاین که عازم جبهه شود چون من خودم آن موقع اداره آموزش وپرورش کارمی کردم آمداداره وخداحافظی کرد وگفت من فردا عازم جبهه هستم به همین مناسبت شب قبل از اعزام مادرپایگاه یازهرا پردنجان برادران بسیجی راجمع کردیم ودعای توسلی برگزارکردیم که این برادر عزیزمان (شهیدتورج ) به محض این که بسم الله دعای توسل شروع شدبا آه وناله گریه مافوق تصورکه با آه وناله به درگاه الهی باگریه قبلی فرق می کرد از اول دعا تاآخرین لحظه ایشان گریه می کردندما درحقیقت بایکی ازبچه ها زمزمه کردیم  این گریه ها با این اعزام یک مقدارمسئله سازاست احتمالا ایشان به آن لحظه های روحانی رسیده است که ممکن است مابعداز اعزام ایشان چهره مبارک ایشان را زیارت نکنیم  در هر صورت ایشان فردا خداحافظی کرد واعزام شدوبعداز چندروز مرخصی آمدندوباالتهاب وعجله برگشتن به جزایر مجنون .
بعداز چندشب چندتن از برادران پاسدار(سپاه)تشریف آوردندمنزل وگفتند که برادرعزیزمان تورج شهیدشده است،بعدما یک دعای توسل برگزارکردیم ،خانواده  اش رادرجریان گذاشتیم ایشان فردای آن روز پیکرمبارکشان رامنتقل دادندبه روستا وایشان راتشییع کردند.

روحش شاد و یادش گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۲۶
دفاع مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم

این خاطره به نقل از همسر شهید شمس الدین رحیمی  بیان شده است


ایشان نقل می کنند که بنده به مدت 1 سال و8 ماه با ایشان زندگی کردم . ایشان فردی خوب و مهربان و کسی بود که به فکر خانواده و پدر و مادر بود ایشان بیشتر تلاش می کردند که از راه کسب حلال زندگی خودشان را اداره کند .
ایشان موقعی که به خدمت اعزام شدند در خدمت هم که بودند به اطرافیان خودشان توجه خاصی می کردند یهنی آنقدر به فکر بقیه بود و نسبت به بقیه مهر و محبت داشت که از طرف فرمانده خودشان به عنوان سر دسته انتخاب شد .
ایشان در محل خدمت خود طوری بودند که دیگر اختلافی بین همرزمانش و دوستانش به وجود می آمد ، با پا در میانی که این برادر شهید انجام می دادند آن اختلافات را حل می کردند .
یعنی یک موردی که خودشان تعریف کرده بودند این بود که بین دو تن از همرزمان خویش  دعوا و اختلافی رخ داده بود ، ایشان موقعی که متوجه می شد با آن ها صحبت می کرد و آن ها را با هم آشتی می داد .
این شهید بزرگ همیشه دوستی و صمیمیت را بین همرزمان خود بر قرار می کرد.


روحش شاد و یادش گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۱۶
دفاع مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم


با درود به رهبرکبیر انقلاب و بنیانگزار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی مدظله العالی وبا عرض ارادت به محضرشهدای گرانقدراسلام و آزروی پیروزی درجبهه های نبردحق علیه باطل.

نخست ، قسمتی از پیام شهید
برادران و دوستان و دانش آموزان از شما میخواهم که راه شهیدان را ادامه دهید و نگذارید خون آنها به هدر رود و همواره دعا گوی امام و رزمندگان اسلام باشید . پیرو دستورات قرآن و امام عزیزمان باشید که مدارس سنگرند و آنها را حفظ کنید تا میتوانید علم و دانش کسب کنید و آن را در راه صحیح به کار ببرید. از شما برادران که همیشه در پشت جبهه دعا برای امام عزیز ورزمندگان اسلام کرده اید . ودعای کمیل بر پا دارید و در نماز جمعه که نمازی سیاسی و عبادی است شرکت کنید تا آنجا که تا آن جا که در تمام دنیا نماز جمعه بر پا شود . و مشت محکمی بر دهان قدرتها بزنید. واسلحه ی خونین مرا در دست بگیرید و نگذارید جبهه ها خالی بمانند

روحش شاد و یادش گرامی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۰۶
دفاع مقدس